قسمت آخر در ادامه مطلب
( آزمایشگاه جنایی )
تام : سلام هارتموت. به فیلمها نگاه کردی؟
هارتموت : سلام بچه ها. آره چیزی پیدا نکردم
سمیر: یعنی هیچی نبود؟
هارتموت: نه ولی ...
تام : ولی چی؟
هارتموت: با من بیایید
بعد تام،هارتموت و سمیر به پشت کامپیوتر میرن و به فیلم دوربین جلوی خونه نگاه میکنند
هارتموت: این ماشین رو ببینید ، چند روز متوالی پشت سر هم تو دوربین هست . هر روز میومده در خونه وایمیستاده و وقتی مقتول از خونه میرفته بیرون ...
تام: اون هم میرفته دنبالش
هارتموت: نه . میرفته داخل خونه
سمیر: داخل خونه؟
تام: هارتموت قیافه اش رو میتونی واضح کنی؟
هارتموت: نه بچه ها شرمنده . فیلمها فوق العاده بی کیفیتند
سمیر: یه کاری کن انیشتین . ما باید پیداش کنیم
هارتموت: ولی شماره پلاک ماشین رو دارم. با استفاده از برنامه ...
تام: هارتموت جان نمیدونی ما عجله داریم. لطفا شماره پلاک رو بده
هارتموت: بفرمایید ، این هم شماره پلاک ماشین
سمیر: تام سریع زنگ بزن به سوزانه و آمارش رو بگیر
هارتموت : البته خواهش میکنم بچه ها ، قابلی نداشت
تام: ممنون انیشتین
( خانه ی یکی از رفقای نازا )
الن : اینجا دیگه خونه آخرین دوستشه . خدا کنه اینجا باشه
بن: آره والا . من که دیگه از گشنگی دارم میمیرم
الن زنگ میزنه و دوست نازا درب رو باز میکنه
کلودیا (دوست نازا) : بفرمایید
بن: سربازرس یگر از پلیس بزرگراه . خانم نازا اینجان؟
بعد نازا از داخل خونه داد میزنه کیه کلودیا
بن به کلودیا میگه که ساکت باشه و میخواد آروم وارد خونه بشه که یکدفعه کلودیا داد میزنه فرار کن نازا ، پلیس اینجاست .
بن: لعنتی
نازا سریع به سمت در پشتی فرار میکنه ولی تا در رو باز میکنه میبینه الن پشت دره
الن: جایی تشریف می بردید؟
بن( نفس نفس زنان) : نه ، خوب بود
الن : پلیس خوب باید همیشه تیز باشه . راه بیفت خانم نازا . فکر کنم حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشی
بعد به نازا دست بند میزنند و در حالی که دارن سوار ماشین میشن نازا به کلودیا چشمک میزنه و کلودیا هم بهش نیشخندی میزنه
در راه اداره در یکی از خیابانها پشت چراغ قرمز بودند که یکدفعه یک جیپ مشکی میپیچه جلوی ماشین بن و چند تا مرد نقاب دار از ماشین پیاده میشن . بن هم تا میاد واکنش نشون بده یکی از اونا اسلحه رو میزاره رو سر الن و میگه اگر زندگیش رو دوست داری قهرمان بازی در نیار . بن اسلحه اش رو میندازه
نازا: بالاخره اومدید بچه ها. داشتم ناامید میشدم
مرد خلافکار: نگران نباش نازا . تو یه مهره سوخته ای
نازا : چی؟؟؟
بعد نازا رو با یه تیر میکشن
مرد خلافکار: سربازرس یگر ، این یک اخطار برای شما هم هست . اگر دوباره بخوای پاتو تو کفش ما بکنی با زندگی نامزدت بازی کردی
و بعد یه تیر به لاستیک ماشین بن میزنه ، سوار ماشین میشن و در میرن
بن : لعنت به این شانس ، لعنتی ... لـــــــــــــــعنتی
الن : اینا از کجا پیداشون شد ....
( در اداره پلیس )
کروگر : عالیه ، دو تا جنازه داریم ، یه مواد فروش و کلی خسارت مالی و پرونده هم هنوز به جایی نرسیده . چه توجیحی دارید؟
سمیر: ما به یک نفر مضنون شدیم .
کروگر: من فکر کنم باید پرونده رو به دایره جنایی بسپاریم
تام : خواهش میکنم خانم کروگر ، یه فرصت دیگه به ما بدید
کروگر: فقط یک فرصت دیگه . خب توضیح بدید . چه خبر؟
تام: ما در فیلم دوربین ماشینی رو دیدیم که خیلی مشکوکه . سوزانه تا چند دقیقه دیگه اطلاعاتش رو به ما میده
کروگر : شما چطور یگر؟ برگشتید سراغ کلودیا دوست نازا ؟ اون حتما میدونه که کی پشت قضیه است
الن: ما برگشتیم ولی متاسفانه کلودیا هم کشته شده بود
در همین وقت سوزانه در میزنه و وارد میشه
سوزانه : اسم صاحب ماشین جک برایان. و این هم آدرس خونه اش
کروگر: آقایون فورا به این ماجرا خاتمه بدید. در صمن سوزانه سریعا تین عملیات ویژه رو هم خبر کن . دوست ندارم این دفعه دست خالی برگردید
تیم کبرا 11 به همراه گروه عملیت ویژه به خونه ی براین حجوم میبرن . سمیر و تام از در جلویی و الن هم از در پشتی . بن هم خونه رو محاصره میکنه
وقتی به داخل خونه حمله میکنن برایان از پنجره خودشو پرت میکنه بیرون ولی بن که متظرش بود یه مشت بهش میزنه و دستگیرش میکنه . سمیر و تام هم خونه رو میگردند و یک فیلم ویدئویی پیدا میکنند که به نظر میرسید همون فیلم گم شده باشه .
سمیر: فورا باید برگردیم اداره . من باید این فیلم رو چک کنم
( در ادراره )
سمیر و الن فیلم رو می بینند و فورا به دفتر کروگر میان . همین موقع بن و تام هم بازجویی از جک رو تمام کرده بودند و به دفتر میان .
کروگر: خیلی مشتاق شنیدن گزارشتون هستم
بن: شاید باورتون نشه ولی جک گفت که ...
کروگر: جک چی گفت؟
تام : اون گفت که همه چی زیر سر ولف بوده
کروگر: ولف
سمیر : آره ولف ، ما هم تو بازبینی فیلم متوجه شدیم که این همون فیلم پارکینگه و ...
الن: و کسی که ترمز ماشین رو بریده بود ولف بود
سمیر : داشتم میگفتم
الن : فرقی نداره که . بالاخره یکی باید میگفت
کروگر: خیلی خوب گرفتن حکم با من و دستگیر کردن ولف با شما . فورا دستگیرش کنید
بن : بزن بریم
گروه کبرا 11 منتظر گروه عملیات ویژه نمیشن و به سمت خونه ولف میرن . به دو گروه تقسیم میشن یعنی تام و سمیر با ماشین تام گروه A و بن و الن هم با ماشین بن گروه B
ولف ه داشت سوار ماشین میشد که فرار کنه یکدفعه از دور ماشین تام رو میبینه . سریع دور میزنه و میخواد بپیچه تو فرعی که یکدفعه بن می پیچه جلوش . اون هم ترمز میکنه و سرش رو میبره زیر فرمون با گوشیش به همدستاش زنگ میزنه . بن هم میاد و دستگیرش میکنه ولی متوجه تماس ولف نمیشه
بن به ولف دستبند میزنه و میخواد سوار ماشینش کنه که یکدفعه یه نفر به دستش شلیک میکنه و بن رو زمین میفته . الن میره به سمتش و ولف هم فرار میکنه به سمت جیپی که اونجا ایستاده بود.
تام هم به دنبالشون میدوه ولی بهشون نمیرسه و اونا فرار میکنن . سمیر هم با ماشین تام میرسه ، تام سوار میشه و به دنبال اونا میرن
بن والن هم سوار ماشین میشن و الن پشت فرمون میشینه و میرن
تام : از کبرا 11 به رمکز . ما در بزرگرا ه A55 هستیم و داریم یک جیپ مشکی رو تعقیب میکنیم . نیروی کمکی لازم داریم ، تمام
کروگر: مگر نگفتم صبر کنید تا پشتیبانی برسه ؟
تام : شرمنده رئیس ، همه چی قاطی شد
کروگر : بسیار خب . من خودم شخصا با تیم عملیات ویژه میام اونجا
تام : بدبخت شدیم . سمیر مواظب باش ماشینم رو داغون نکنی
سمیر : نگران نباش
سمیر بیسیم رو برمیداره
سمیر : از کبرا 11 تیم A به کبرا 11 تیم B . کی پشت فرمونه؟
بن : متاسفانه الن . اگر ماشینم داغون بشه کروگر روزگارمو سیاه میکنه
سمیر: الن گوش کن ببین چی میگم . من میرم جلوی ماشین ولف. تو هر وقت که دیدی من زدم رو ترمز از پشت بزن بهش
الن : باشه فهمیدم
بن : چی رو فهمیدی ؟ چیکار میخوای بکنی؟
تام : دوباره میخوای بری و جلوش بزنی رو ترمز؟
سمیر: نگران نباش . این دفعه تجربم کمکم میکنه
تام : ولی سمیر ...
بعد سمیر میره جلوی جیپ و یکدفعه میزنه رو ترمز . جیپ هم میخواد بپیچه که یکدفعه الن از پشت میزنه بهش و جیپ هم تعادلش رو از دست میده و وسط بزرگراه چپ میکنه . در همین حین یک کامیون بهشون میزنه و جیپ منفجر میشه و ولف و دار و دسته اش هم میمیرن.
چند دقیقه بعد هم خانم کروگر به همراه نیروی پشتیبانی به اونجا میرسه
کروگر: تبریک میگم گروه کبرا 11 . بالاخره این پرونده رو به پایان رسوندید
سمیر: همکار جدید هم به درد خورد
الن: من که کاری نکردم
بن : من که گفته بودم آخ ...
تام : لعنتی دستت داره خونریزی میکنه
بن: نگران نباش . من و سمیر به این زخمها عادت داریم . مگه نه سمیر؟
سمیر : معلومه رفیق . بزن قدش
الن : من بن رو میرسونم بیمارستان .
کروگر: خیلی خوب . در ضمن از فردا هم به مدت یک هفته به مرخصی برید
تام : مرخصی؟ برای چی؟
کروگر: پرونده سختی بود . به استراحت احتیاج ندارید؟
بن: چرا. دقیقا همون چیزیه که میخواستم .
کروگر: امیدوارم که شما 4 نفر که از بهترین افراد من هستید ماموریتها و روزهای خوبی رو با هم سپری کنید و همچنین آرزوی من اینه که خسارت به بار نیارید . من فکر میکردم با اومدن نازا درست میشید ولی با کمال تاسف باید بگم که اون هم مثل خودتون استاد داغون کردن ماشینه
بعد همه میخندند و این داستان به پایان میرسد
خوب بروبچ نظرتان؟؟؟؟؟