دوستان لطفا همگی اعلام کنید که جمعه ساعت 4 میتونید بیایید همایش ؟؟؟؟؟؟
ادامه داستان در ادامه مطلب ...
( اداره پلیس در دفتر کروگر )
کروگر: خیلی خوب آقایون ، باز هم که دسته گل به آب دادید
سمیر: خانوم کروگر تقصیر ما نبود ، تقصیر...
کروگر: هیچ علاقه ای به جزئیات ندارم . پرونده تا کجا پیش رفته
بن: ما رفتیم و با نازا صحبت کردیم . کمی مشکوک بود ولی فکر نکنم از ماجرا خبر داشته باشه
الن: من هم تعقیبش کردم ولی گمش کردم
تام: ما به پسر کوچکشون جان مشکوک هستیم. فکر هم کنم که تمام این کارها کار اون باشه
کروگر: مدرکی هم دارید؟
تام: نه ولی تا ما رو دید پا به فرار گذاشت و ما هم نتونستیم بگیریمش
سمیر: من از سوزانه خواستم تا درباره اش تحقیق کنه . پاتوقش کلوپ مدیا پارکه.
کروگر: خب؟
الن: خب نداره که ، باید بریم و بگیریمش
کروگر: شما میتونید برید ولی هیچ مدرکی ندارید که بگیریدش
تام: صبر کن ببینم . سمیر اون خونه ای که رفتیم دوربین مداربسته هم داشته؟
سمیر: خونه ی بزرگی بود . قطعا باید داشته باشه.
تام: پس عالیه ، چون ولف گفت که پدرش قبل از حادثه از خونه با ماشین راه افتاده. فاصله مکان تصادف با خونه هم مسافت کمیه. شاید بتونیم از دوربینهای خونه استفاده کنیم.
بن: عالیه ، پس شما برید خونه و به دوربینها نگاه کنید
سمیر: پس شما هم برید و یه سری به کلوپ بزنید.
کروگر: پس منتظر چی هستید؟ زودتر برید دیگه
تام: صبر کن ببینم . با چی بریم؟ با تاکسی ؟ ماشین سمیر که داغون شده
سمیر: راست میگه
بن: سمیر بازم ماشینتو داغون کردی
بعد کروگر دو تا کلید به تام و الن میده
کروگر: من به این فکر کرده بودم. آقای تام این سوییچ یک بی ام و مشکیه که بیرون پارکه ، از این به بعد مال شماست و امیدوارم که مثل همکارانتون داغونش نکنید .
تام: مطمئن باشید
کروگر: این هم سوییچ یک بنز شاسی بلند مشکیه که جلو درب پاسگاهه . من از شما بیشتر انتظار دارم . پس لطفا داغونش نکنید
الن: مطمئن باشید رئیس
بعد هر چهار نفر دفتر کروگر رو ترک میکنند و میرن سراغ ماموریتهایشان
تام: بالاخره منم ماشین دار شدم
سمیر: تو باید خودت رو کنترل کنی
تام: بریم سمیر. اینقدر نصیحت نکن
الن: با ماشین من بریم؟
بن: عزیزم ، ماشین من که هست
الن: من با ماشین خودم میام . نمیخوای با من بیای؟
بن: باشه ، بریم
( خانه ولف )
سمیر: سلام
ولف : سلام. مشکلی پیش اومده؟
تام: ببخشید که دوباره مزاحم شدیم. میتونم بپرسم که آیا این خونه دوربین مداربسته داره؟
ولف: البته که داره
سمیر: میتونیم بهش یک نگاهی بنازیم؟
ولف: میتونم مجوزتون رو ببینم؟
تام: این هم مجوز
ولف مجوز رو نگاه میکنه و بعد به اتاق دوربینها میرن. دوربینهای خونه رو چک میکنند و میرسن به دوربین جلوی درب پارکینگ
تام: سمیر نگاه کن ، این جانه . داره وارد پارکینگ میشه
سمیر: خب؟
ولف: صبر کن ببینم ، این فیلم مال کی هست؟
تام: مال دیروزه ، یعنی روز حادثه
ولف: ولی ماشین جان الان یک هفته است که تعمیرگاهه. اونجا چیکار داشته؟
سمیر: سریع فیلمهای دوربین داخل پارکینگ رو بیار
تام : بیا ایناهاش ولی این که هیچی توش نیست
سمیر: نیست؟ یعنی چی؟
تام: این نوار خالیه
سمیر: یعنی چی که خالیه؟ اخه چرا مگه مال دیروز نیست؟
ولف: چرا ولی نمیدونم چرا خالیه
تام: حتما جان ویدئو رو با نوار خالی عوض کرده
سمیر: بهتره فیلمها رو بدیم هارتموت یه نگاهی بهشون بندازه ولی من مطمئنم که کار خودشه
تام: بهتره ما هم بریم به کلوپ ، اگر اونجا باشه نباید در بره
سمیر: آره . بیا باید زودتر بریم .
( در کلوپ )
بن در حال صحبت با گوشی : باشه ، که اینطور ... باشه ، خداحافظ
الن: کی بود؟
بن: سمیر بود . معلوم شده که کار جانه . نباید در بره . دارن میان اینجا
الن: خب بیا بریم تو دیگه
بن: بهتره وایسیم تا اونها هم بیان
الن: ترسیدی؟
بن: نه ، ولی ...
الن: بیا بریم ، ما میتونیم انجامش بدیم
بن و الن وارد کلوپ میشن
بن: سربازرس یگر از پلیس بزرگراه ، شما کسی به نام جان میشناسید؟
-: نه آقا
یکدفعه الن داد میزنه بن بیا اینجاست و الن میدوه به سمت در پشتی
بن تا میخواد بره دنبالش دو نفر سمتش اسلحه میکشن و بن هم مجبور میشه پناه بگیره
ادامه داستان فردا
نظر شما چیست ...
آیا بن و الن در دردسر می افتند؟
آیا واقعا جان قاتله؟
درآینده خواهید دید:
بن: لعنتی
سمیر: چی شده؟
بن: اینجا دو تا راه پله است . یکی میره به بیرون و اون یکی میره بالا
سمیر: با تام برید دنبالش ، من اینجا میمونم تا نیروی کمکی برسه