قسمت پایانی داستان در ادامه مطلب ...
خوشحال میشیم نظراتتون رو بیان کنید .
بن: سربازرس یگر از پلیس بزرگراه ، شما کسی به نام جان میشناسید؟
-: نه آقا
یکدفعه الن داد میزنه بن بیا اینجاست و الن میدوه به سمت در پشتی
بن تا میخواد بره دنبالش دو نفر سمتش اسلحه میکشن و بن هم مجبور میشه پناه بگیره
الن به دنبالش میره و اونا از ساختمون خارج میشن
بن هم یکی از اون دو نفر رو میکشه که یکدفعه سمیر و تام میرسن .
سمیر: چی شده؟
بن: الن رفت دنبال جان
تام: من سراغ این یارو میرسم ، شما برید
بعد تام بن و سمیر رو پشتیبانی میکنن و اون دو تا میرن به سمت در پشتی
بن: لعنتی
سمیر: چی شده؟
بن: اینجا دو تا راه پله است . یکی میره به بیرون و اون یکی میره بالا
سمیر: خب من میرم بالا و تو برو بیرون رو نگاه کن
بن بیرون رو میگرده و کسی رو پیدا نمیکنه ، یکدفعه متوجه میشه که ماشین الن نیست ، بعد سریع به الن زنگ میزنه
بن: کجایی الن؟
الن: تو اتوبان B8 . نیروی کمکی در خواست کردم، زودتر بیایید
بن: الان میام
بن برمیگرده تو ساختمون و میبینه که تام اون یک نفر رو زنده دستگیر کرده.
تام: چی شد پس؟
بن: الن تو بزرگراه دنبال جانه ، باید برم دنبالش
سمیر: با تام برید دنبالش ، من اینجا میمونم تا نیروی کمکی برسه
تام : بیا رفیق ، زود باش
جان که خیلی ترسیده بود در بزرگراه در حال فرار بود . بعد از چند دقیقه تام و بن بهش میرسن و همراه با الن ماشینش رو محاصره میکنن. نیروی کمکی هم بزرگراه رو میبنده .
جان هم میزنه به ماشین الن و الن با یک ماشین دیگه تصادف میکنه و چپ میکنه ، تام هم سریع میزنه رو ترمز و به کمک الن میرن ، جان هم چند کیلومتری از اونجا دور شده بود که یکدفعه سمیر با یک ماشین شاسی بلند پلیس بهش میزنه و میگه : آینده ات تباهه رفیق
جان هم با ماشین چپ میکنه و سمیر زنده دستگیرش میکنه .
بن و تام ، الن رو بیهوش از ماشین میارن بیرون و ماشین الن هم منفجر میشه !!!
الن هم که بیهوش بوده با آمبولانس به بیمارستان منتقل میشه و بن هم باهاش میره
سمیر و تام هم به اداره میرن و از جان و کسانی که از کلوپ دستگیر کرده بودند بازجویی میکنن ......
( در دفتر سمیر )
تام : خب ، بازجویی از جان به کجا رسید؟
سمیر: به نظر میاد که جان از چیزی خبر نداشته
تام: شاید داره دروغ میگه .پس دیروز تو پارکینگ چیکار میکرده؟
( در دفتر سمیر )
تام : خب ، بازجویی از جان به کجا رسید؟
سمیر: به نظر میاد که جان از چیزی خبر نداشته
تام: شاید داره دروغ میگه .پس دیروز تو پارکینگ چیکار میکرده؟
سمیر: نه ، تجربه ام میگه که دروغ نمیگه . دیروز هم کلیدش در ورودی رو باز نمیکرده برای همین از پارکینگ وارد شده . چه خبر از بازجویی اون یارو که تو کلوپ به ما شلیک کرد؟
تام: اون هم میگه که جان یک فروشنده مواد مخدره و وقتی هم از صبح هم که خبر مرگ پدرش رو شنیده بوده همش داشته گریه میکرده.
سمیر: آره ، خودش هم گفت که دلیل فرارش از دست ما همین بوده. دیده ما پلیسیم ترسیده
تام : حالا چیکار کنیم؟ یعنی تا حالا دنبال نخود سیاه بودیم؟
سمیر: فکر کنم بله ...
تام: چه خبر از بن و الن؟
سمیر: نمیدونم
سوزانه وارد دفتر سمیر میشه و میگه: بچه ها یه خبر خوب ، الن زخمهاش سطحی بوده مداوا شده و الان با بن تو راه اینجان
سمیر و تام خوشحال میشن و به دفتر کروگر میرن تا گزارششون رو بدن. بعد از 10 دقیقه بن و الن هم میان و به دفتر کروگر میرن
تام: حالت خوبه الن؟
الن: آره خوبم چیزی نیست
کروگر : مشکلی نیست ، نظرتون رو درباره پرونده بگید
بن و الن پرونده و بازجویی جان رو میخونن و در جریان قرار میگیرند
بن: یعنی باید دوباره از صفر شروع کنیم؟
سمیر: متاسفانه
الن: تکلیف جان چی میشه؟
کروگر: به دایره مواد مخدر تحویلش میدیم
تام: به نظر من همه چیز تو پارکینگ بوده و تنها سر نخ ما یعنی فیلم پارکینگ گم شده.
الن: گم شده ؟ یعنی چی؟
تام: آره فیلم ویدئویی پارکینگ گم شده
سمیر: ما حدس میزنیم که بریده شدن ترمز در پارکینگ اتفاق افتاده
بن: پس باید کسی اون رو برداشته باشه که راحت بتونه تو اون خونه تردد کنه
کروگر: منظورتون کیه؟
بن: منظورم نازا . خواهر جان . اون از دست ما فرار کرده و تا الان هم به خونه برنگشته.
سمیر:راستی هارتموت. من بهش فیلمها رو داده بودم تا بهشون نگاه کنه. من میرم یه سر پیش هارتموت
تام : منم باهات میام
بن: من و الن میریم خونه چندتا از دوستهای نازا تا ببینم کجا میتونه باشه
( آزمایشگاه جنایی )
تام : سلام هارتموت. به فیلمها نگاه کردی؟
هارتموت : سلام بچه ها. آره چیزی پیدا نکردم
سمیر: یعنی هیچی نبود؟
هارتموت: نه ولی ...
تام : ولی چی؟
هارتموت: با من بیایید
بعد تام،هارتموت و سمیر به پشت کامپیوتر میرن و به فیلم دوربین جلوی خونه نگاه میکنند
هارتموت: این ماشین رو ببینید ، چند روز متوالی پشت سر هم تو دوربین هست . هر روز میومده در خونه وایمیستاده و وقتی مقتول از خونه میرفته بیرون ...
ادامه داستان فردا
نظر شما چیست ...
حالا که جان قاتل نبود قاتل کیه؟
چه کسی در ماشین جلوی در خونه بوده؟
آیا نازا در این قتل دست داره؟
درآینده خواهید دید:
تام: هارتموت قیافه اش رو میتونی واضح کنی؟
الن : اینجا دیگه خونه آخرین دوستشه . خدا کنه اینجا باشه
الن: جایی تشریف می بردید؟
بن( نفس نفس زنان) : نه ، خوب بود